مایکل و جک، به صورت شریکی، یک مؤسسه اتومبیل کرایه داشتند. این دو در شرایط مالی بدی به سر می بردند. وضعیت کسب و کارشان وخیم بود و خبری از درآمد نبود.
اختلاف نظر در مدیریت مؤسسه، هم شرایط را بدتر می کرد.
یک روز، مایکل پیشنهاد کرد بیرون از محیط مؤسسه، در یک رستوران قرار بگذارند تا در مورد ادامه کارشان تصمیم بگیرند. مایکل در یک رستوران مجلل جا رزرو کرد و محل و تاریخ قرار را به جک اطلاع داد.
جک که دیر به محل قرار رسیده بود، با دیدن چهره بشاش مایکل تعجب کرد و علت را جویا شد. مایکل گفت: "هرگز نمی توانی حدس بزنی که چه اتفاق جالبی افتاد. نشسته بودم که لی آیاکوکا (مدیر عامل شرکت کرایسلر) وارد رستوران شد. دوستانش را به ناهار دعوت کرده بود. اما چون هنوز نرسیده بودند، با هم گفتگو کردیم و من هم مشکلات کارمان را با او در میان گذاشتم.
جک هیجان زده از مایکل خواست تا پاسخ لی آیاکوکا را بگوید.
جک گفت: او گفت که روش کار ما اشتباه است. ما هرگز نمی توانیم با کرایه دادن کوتاه مدت اتومبیل، به جایی برسیم. بهتر است تمام نیروی مان را روی کرایه و اجاره های درازمدت متمرکز کنیم، چون در این صورت است که می توانیم در آمد زیادی داشته باشیم.
جک گفت: اگر آیاکوکا چنین نظری دارد، چرا دست به کار نشویم؟
به این ترتیب، این دو دوست، دست به کار شدند. در شش ماه اول، سودی عایدشان نشد. اما پس از یک سال، کاسبی رونق گرفت و سود مناسبی بردند. سه سال نگذشته بود که مؤسسه شان به بزرگترین و سودآورترین مؤسسه اتومبیل کرایه ایالت بدل شد.
یک شب در جریان یک مهمانی بزرگ، جک موفق به دیدن لی آیاکوکا می شود و از او بابت رهنمودی که به شریکش داده بود، تشکر و قدردانی می کند.
آیاکوکا می گوید: من نمیدانم شما در مورد چه مطلبی صحبت می کنید. من شریک شما را نمی شناسم. من هرگز در مورد مسائل تجاری، به کسی رهنمود نمی دهم. ضمنأ من در تمام عمرم به رستورانی که از آن صحبت می کنید نرفته ام.
جک با نارحتی به مایکل زنگ زد و گفت: من چند لحظه قبل بالی آیاکوکا بودم. او گفت: که هرگز رهنمودی به شما نداده و حتی تو را نمی شناسد. تو به من دروغ گفتی، رهنمود مال او نبود، همه اش مال خودت بود.
لحظه ای سکوت حکم فرما شد. سپس مایکل پرسید: اگر سه سال پیش می دانستی که همه آن حرف ها، مال من است، آیا مرا همراهی می کردی؟
داستان فوق از کتاب ترفندهای مدیریتی نوشته خانم بختیاری نقل شده است
نتیجه گیری و توصیه مدیریتی:
خیلی اتفاق می افتد که سازمان ها هزینه های گزافی را بابت مشاوره و دریافت راهنمایی پرداخت می کنند و حتی خیلی اوقات به این خاطر که هزینه جلسه مشاوره با فلان مشاور معروف را ندارند، احساس شکست می کنند و مانند داستان بالا، حتی تصمیم به تعطیلی کسب و کارشان می کنند.
نکته مهم این است که باید بدانیم که هیچگاه با یک جلسه یک ساعته با یک مشاور، نمی توان عمده مسائل سازمان را حل کرد و یا راه حل قابل تو جهی یافت، اما با صرف زمان با همکاران و شرکا سازمان می توان راهکارهای مناسب و مطابق با شرایط سازمان را شناسایی کرد.
جلسات طوفان فکری با همکاران سازمان و بررسی مشکلات سازمان و یا پیدا کردن راه حل های مختلف، می تواند بسیار موثرتر از جلسه های متعدد با مشاورها باشد. البته نمی خواهیم اهمیت مشاوره گرفتن و دریافت نظرات یک مشاور را زیر سوال ببریم و حتی معتقد هستیم در مسیر موفقیت مشاورها می توانند بهتر به سازمان ها کمک کنند و به سازمان یاری برسانند که سریع تر مسیر پیشرفت را طی کنند.
اما مسئله مهم در این مطلب این است که سازمان ها نباید از پتانسیل فراوان خودشان غافل باشند.
نکته دیگر ایمان داشتن است. همانطور که در داستان بالا خواندید، بعد از اینکه شریک کاری متوجه شد که این ایده مربوط به یک مدیر باسابقه است حاضر شد تمام تلاشش را بکند. همین موضوع، یعنی باور و تلاش برای رسیدن به خواسته ها هم می تواند سازمان را به سمت موفقیت ببرد.
خیلی اوقات اینکه نظرات مشاوران بهتر عمل می کند و ما نتیجه بهتری می گیریم، به خاطر است که به آن مشاور اعتماد و باور بیشتری داریم.
به عنوان نهایی، از پیشنهادات و نظرات کارکنان، همکارن و شرکا کاری خودتان غافل نشوید.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پیشنهاد می کنیم سری به صفحه توضیحات دوره " چگونه کارآفرین موفقی شویم؟" بزنید و اگر می خواهید در مسیر کارآفرینی موفق باشید، در این دوره شرکت کنید.
برای مشاهده توضیحات بر روی تصویر زیر یا اینجـــــــــــا کلیک نمایید
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1